🌿خونه ی دِرَختی

درخت بلوط🌰 ؛ خونه ی من

کاج و بلوط

به نام خدای قلم :)

امروز روز میلاد من است و من حالو هوای عجیبی دارم . تصمیم گرفته ام در این روز با شکوه  نقل مکان کنم  از آن کاج همیشه سرسبز برفی به این درخت بلوط !

به قول میم.ر  که معتقد است کاج هنوز خیس است و آتش نمیگیرد من نیز آتش اش نمیزنم . یعنی خواستم آتش اش بزنم اما آتش نگرفت ! هنوز دلم با اوست و گه گاهی عجیب دلتنگی به سراغ قلبم می آید اما دیگر وقتش شده بود که او را کنار بگذارم. کاج برفی شده بود مانند آن دفتر دویست برگی که برگه ی آخرش تنها پُست "مختومه" جا شد نه چیز دیگری !

دلیل کنار گذاشتن کاج برفی عدم علاقه ی من به او نبود بلکه از بس عاشقش بودم کنار گذاشتمش !

خانه ام را نو کرده ام تا با حال و هوای جدیدی شروع به نوشتن کنم ...

خانه ام عوض شده پس به من حق بدهید که هنوز نتوانسته باشم با درودیوارِ خانه ی جدید اُخت بگیرم و خب طبیعی ست که احساس غریبی میکنم اما مجبورم عادت کنم !

کاج برفی حکم دوره های 15 و 16 و 17 سالگی عمرم را دارد و پر است از خاطره  هایی که دیگر هرگز تکرار  نمیشوند ...

اما اینجا قرار است کمی متفاوت تر از آن جا باشد . اینجا قرار است نقل کند از آن دوره 18 سالگیِ کنکوری و عشق بازی های عاشقانه :)

اینجا درخت بلوط _ خانه سنجاب _ و من سنجاب نویسنده ی این خاطرات هستم J

 

۶ نظر ۸ موافق ۰ مخالف
در رویاهایم
تو را میبینم
ای سرسبز بلوط سبز
ایستاده ای تنهای تنها
در بی انتها دشت خشک
با زخم ها ز نادان تبر
چه مهربان میخندی بر زخم
و پاییز فقط رسیده است
تا کمرت ...
.
.
.
مرا خاک کنید در زیر آن بلوط بلند
وقتی پوست او ترمیم شود
روح من هم خوب می شود



آدرس اینستاگرام من:
hk_yasaman
دختری به نام یاس پسری به نام یار